جمعه غیر تعطیل

شب جمعه بود.سیمای محترم یکی از آن کلیپهای تکراری اش را پخش می کند برای عرض ارادت به آقا مثلا.لابد وظیفه اش همین قدر است فقط !!  وقتی دارم بین شبکه چرخی می زنم وچشمم

به این کلیپ می افتدچند لحظه صبر می کنم و کمی حالی به حالی میشوم وشاید من هم وظیفه ام همین قدر است فقط!!

نمی دانم چرا وقتی بچه بودیم فقط به ما یاد داده بودند که تو شمشیر تیزی داری وادم بدا رو باهاش میکشی .یادمه خانومی میگفت :کاش تا وقتی ما زنده ایم  اقا نیاد !!!چون جنگ وخونریزی

میشه و معلو م نیست به سر بچه هامون چی بیاد .فقط یه لبخند تلخ زدم وسکوت کردم.نمی دونم این روز ها مگه چی داره که اگه تو بیای خرابش می کنی.

روزگاری که هنوز ساراها در حسرت نانند وآدمها برای کاغذ پاره ای به نام پول خون هم را می ریزند و دخترکان معصوم نیز از شر وسوسه این مردمان در امان نیستند و

                                                                                      باران نمی بارد اینجا.....

اما من حال بزرگ شده ام  دیگر کسی نمی تواند گولم بزند و بگوید تو فقط یک آدمکش هستی.با این همه من در حسرت روزگار توام .وما دلمان را خوش کرده ایم به جمعه ای که فقط یک روز

 تعطیل نباشد....

نظرات 1 + ارسال نظر
بهار دوشنبه 24 دی‌ماه سال 1386 ساعت 06:49 ب.ظ

برای ما که خسته ایم و دلشکسته ایم نه ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی من وبلاگ ندارم ولی اگه خواستی بهش سر بزن.آخه همه اینطوری میگن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد