یادت میاد اون شبهای امتحان و کنکور . با اون همه خستگی چقدر حرف داشتم باهات . چقدر تکلیف تعیین میکردم برات .انگار تو ازهیچی خبر نداشتی . میدونی که اگه فیزیک زیر 60 بزنم مهندسی خوب قبول نمیشما . ادبیات باید 100 بزنما . خواهش میکنم یه کاری کن این واحد فقط پاس شه . 10 بشم کافیه بیشتر نمی خوام ....موقعیت این شرکت خیلی خوبه ها میشه یه کاری کنی منو استخدام کنن. .... ومن میگفتم و میگفتم و تو می شنیدی و هر کاری دلت می خواست می کردی. مثل همه معلم هایی که وظیفه ندارن تکلیفایی که شاگرداشون میدن رو انجام بدن . اما ما ناامید نمی شدیم .دنبال راه های نفوذ جدیدی میگشتیم .دنبال دعاهای جادویی لای صفحات مفاتیح .
انگار مدتهاست اون شوق حرف زدن با تو از دلم رفته .همیشه خسته و بی حوصله . دلم هوای شور و احساس اون سالها رو کرده . اون روزهایی که چه طعم شیرینی داشت حرف زدن با تو حتی اگر تحویلمون نمی گرفتی و ما مهندس نشدیم و نه هیج جایی استخدام هم .
امروز دلم دوباره هوس کرده برایت تکلیف مشخص کند به دور از حال وهوای طیف سنجی مولکولی ونظریه جنبشی گازها وانتگرالهای سه گانه ام که هیچوقت به جواب نمی رسیدند . دلم دوست داره این بار قاعده معلم وشاگردی رو به هم بزنی و مثل شاگرد اول های حرف شنو تکلیفتو انجام بدی .
حالا این توو اینم سرمشق امشبت تاهمیشه من :
اللهم ارزقنا حلاوه عبادتک
آخ...
من شدیدا این دعا رو درک میکنم! خیلی دلم میخواد شیرینی عبادت خدا رو درک کنم تا با همه وجودم برم سراغش!
در واقع ما هر وقت خیلی گرفتاریم خیلی بیشتر یاد خداییم.
سلام بلاگ اسکایی عزیز
با تشکر از خوش نوشتاری خودت
ممنون میشم که به وب من سر بزنی و مطالبم رو تحمل کنی
چقدر قشنگ بود این نوشته. چقدر دلم تنگ شد برای اون شیرینی ...
سلام دوست عزیز ممنون از اینکه به وبلاگ من سر زدی. وبلاگ قشنگی داری. رنگ متنو تغییر بده تا خوندنش راحت ت باشه. ممنون.. من بهت لینک دادم.تو هم اگه دوست داشتی بده
آره اینها حرف دل منه . به همه هم سرایت کرده . ممنونم که به من سر زدید.
آمین
فقط آمین
سلام شمیم جان
میبینم که از پوسته گذشتی و به هسته رسیدی ! به جایی که همه مدتهاست فراموش کردن که باید به اونجا برسند! به جایی که اصلا نباید از اون دور میشدیم چون وظیفه مون همینه و وقتی ما وظیفه مونو درست انجام بدیم حلاوتش خود به خود برامون تداعی میکنه درست مثله وقتی که باید خونه رو جارو کنیم و اصلا توی تقسیم کار وظیفه ما این شده ولی سختمونه اونوقت فکرشو بکن وقتی خونه جارو میشه حلاوت رو احساس میکنی یا نه؟
سوای دوران خوب دانش آموزی که یادم انداختی ( که دستت درد نکنه) باید بگم که این خدا نیست که چیزی رو از ما مضایقه میکنه این ماییم که لیاقت دریافتشو نداریم
یه مثال بزنم : میدونی که امواج ماهواره توی اطراف ما فراوونه اما کی میتونه شبکه های مختلف کشورهای مختلف رو دریافت کنه ؟
معلومه اونی که رسیور (ماهواره ) داره !
جریان فیض خدا هم یه چیزی تو همین مایه هاست این ماییم که رسیور نداریم
و چه شیرینی که فقط وقت تلخی ها می خواهیمش ...غافل از اینکه ...وقتی شیرینی٬ بیشتر شیرینیش رو احساس می کنی...واقعا زیبا باود.
----------------------------------
ممنون که پیشم اومدی....بازم بیا دوست خوب
سلام
فقط این معلمه که صبوره ولی وای به حال روزی که این معلم به خشم بیاد
مرسی سر زدی
سلام شمیم جون
مرسی که به ما سر می زدی ، من برگشتم ، یه چند روزی هستم.
واقعا چه زیبا تونستی بیان کنی و به زبون بیاری
خدایا داده هایت نداده هایت و گرفته هایت را شکر زیرا
داده هایت نعمت نداده هایت حکمت و گرفته هایت امتحان است
من روزی چند بار با خودم زمزمه میکنم...
:(
سلام عزیز دلم
ممنونم از این همه لطف و محبت
گلم بلاگرد برا من کار نمیکنه در اولین فرصت لینکتو اضافه میکنم میبوسمت و مواظب خودت باش
بووووووس
دیروز یادم رفت اسم و ادرس بذارم!
---------------------------------------------
-و چه شیرینی که فقط وقت تلخی ها می خواهیمش ...غافل از اینکه ...وقتی شیرینی٬ بیشتر شیرینیش رو احساس می کنی...واقعا زیبا باود.
----------------------------------
ممنون که پیشم اومدی....بازم بیا دوست خوب
سلام
ممنون که پیش من اومدید. کامنت زیباتونو خوندم.
شما لطف داری!!!
زیباست بهانه های انسان کودک.
آیا من درست می نویسم.
بابا آب ...
آموزگارم را ندایی نیست نمیدانم.
بایدش یافتن.
ممنون از لطفتون.
شما هم دوست من.درسته؟
به خیالم درسته پس لینکتون می کنم.
در ضمن قالب وبلاگتون با فایرفاکس جواب نمی ده.
موفق باشین.
سلام.از حضورتان و یادداشت خوبتان سپاس. آمدم تشکر کنم که چند نوشته را هم خواندم. روی این مطلبتان یادداشت می گذارم و می نویسم که زیبا بود. از خدا نوشتن به هر زبانی زیباست. او بندگانش را دوست داردو بهتر از هر موجودی ما را درک می کند. اگر پرده ها فرو می افتاد و نزدیک ترین دوستانمان از رازهایمان خبر داشتند چه بسا ما را ترک می کردند اما خدا با علم به همه اسرار بندگانش باز هم ما را می خواهد. حیف نیست چنین خدایی را فراموش کنیم.
باز هم از خدا بنویسیم و به همدیگر یادآور باشیم.
سلام
خوبی؟؟
باز هم یه سری به پستات زدم
البته با اجازه شما...
من هر روز حرف تازه ای برای گفتن دارم...
منتظر جوابت هستم...
بای شمیم خانم گل...