باقالی و خانه تکانی و...

دوش همسر عزیز  پیامکی  بر ما ارسال نموده بودند بدین مضمون  :

servis saat 8 rah miofte  pas…                                                   

البته شب قبل از آن مارا مطلع ساخته بودند  که به حول وقوه الهی شیفت سوم کاری در محل کارشان راه اندازی شده   و صد البته به آرامی و ملاطفت که مباد همسر جوانش  از دست رواد در دیار غربت از عمق این فا جعه . ما نیز بر این  مصیبتی که بر سرمان رفته بود بغض نموده وقطره اشکی روان داشته و گفتیم:آخر این چه زندگیست از بهر خدای . کدامین  گناه ازما سر زده است   که چنین عقوبتی دامنمان را گرفته  . در این دیار غربت از صبحدمان تا شامگاهان چه باید کرد از تنهایی .  اصلا تورا به ما چه نیازی است بهر دو ساعت خانه ماندن در روز که آن نیز به دیدن اخبار ورزشی و باز هم  اخبار ورزشی میگذرد . بلیطی بر ما بستان ما میخواهیم به شهر خویش رفته در جوار پدر ومادرمان که شش ماه بر ما گذشته و  دیدارشان میسر نگشته  . ایشان نیز با کمال رافت ومهربانی که خاصه اهالی شمال اباد است ولا غیر گفتند : "غلط کردی عزیزم . شما هیچ گوری نمیری . با هم میریم" . ما نیز چنان زنان فرمانبردار شمالی سر به زیر افکنده و راه خویش  در پیش گرفتیم   

 

****

ایشان ساعت 8:30 تشریف فرما شده و ساعت 9:30 به خوابی خوش فرو رفته اند و من مانده ام حیران .

 با توجه به شرح حال فوق من کدامیک از موارد زیر می توانم باشم ؟

 

۱.شلغم

۲.چغندر

۳.برگ چغندر

۴.باقالی

 

* راهنمایی : نمی تونم باقالی باشم چون بهش حساسیت دارم .

 

راستی از همه عزیزانی که این روزها مشغول خانه تکانی می باشند درخواست میکنم ظهر ها یه استراحتی به خودشون بدن  ایضا به اعصاب ما .شاید چغندری شلغمی چیزی پیدا شد خواست ظهر ها یه کمی بکپه ( همساده بالایی عزیزبا شما هستما )

 

 

 

نظرات 17 + ارسال نظر
مستانه جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:09 ب.ظ http://baadbadak.blogsky.com/

شرمنده ولی فکر کنم اون همسایه بالاییتون ما بودیم.

علی شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:12 ب.ظ http://ghost-town.blogsky.com

سلام
اولا که تابلو جواب باقالی.
دوما برای دومین بار درمورد اون کامنت توضیح بدم.ببنید من در هر دو سیستم بلاگفا و بلاگ اسکای "روی دیگر سکه"رو آپدیت میکنم.اون کامنت مذکوریم که منظورم بود تو بلاگفا گذاشته شده بود نه بلاگ اسکای.پس منظورم از اون پست شما نبودید.
سوما این "دوش" یعنی چی؟به گویش جنوبی بود؟
خیلی وطن فروشید ? ماه نشده حرف زدنتونم اونجایی شده.
چهارما این فرمانبرداریتون به شمالی بودنتون نسبت ندید.بیچاره یکی از همه جا بی خبر میاد اینجا میخونه ،فکر میکنه زنای شمالی واقعا اینجوریند.بعد میاد از اینجا زن میگیره و وقتی زنش درسته قورتش داد نفرینتون میکنه.
من به غیر شمالی عزیز توضیح بدم که این مظلوم نمایی شمیم جان خاصه زنان این خطه هست نه فرمانبرداری .اگه شوهراشونم شبا به عنوان شام میل کنند ،روزا همچین از شوهراشون حرف میزنند که دلتون به حالشون کباب میشه و میرید فمنیست میشید.
شرمنده خیلی حرف زدم.
پ.ن:خدا پدر زن همسایتون بیامرزه که وسط ظهر اینکارو میکنه.من دیشب ساعت دوازده نیم داشتم توری های پشه بندمونو جامینداختم.جاهم نمیرفت یک سر صدایی شد.

اولا افرین با راهنمایی من منحرف نشدی
دوما ولش کن گذشته ها گذشته
سوما دوش =دیشو .ملتفت شدی حالا؟
چهارما من وطن فروشم یا تو که ...
پ.ن : خجالت بکش .دست از مردم ازاری بردار

فروردینی شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 07:13 ب.ظ http://farvardiny.blogsky.com/

بهتر است بچه آورده و تنهایی خود را با او پر نموده و دعوا و مرافعه با همسر ننموده و سر تسلیم فرو اورده و یک زن مطیع و سربه راه بوده و...
و یا سرسنگین نموده و رو دادن ننموده و شما زودتر از ایشان به رختخواب رفته و خود را به خواب زده و هی از قورت دادن آب‌دهانتان جلوگیری نموده تا به بیداری شما پی نبرده و اگر هم پی ببرد فرقی ننموده ...
و یا آنقدر به رایانه معتاد شده که پی به کی به خواب رفتن همسر نبرده و...
کم کم شاید رگ غیرت همدلی و همراهی همسر بیدار شده و ایشان پی به این کم محلیها برده و حداقل دو ساعتی دیرتر به خواب رود.

شما به خوردن باقالی از اون حساسیتهای خطرناک دارید؟ پسر من هم به بادوم زمینی حساسیت داره!
آها... شاید همسرتان باقالی پلو دوست داشته که شما از او به خاطر جانتان دریغ کرده و او لج نموده!
ببین من چقدر باهوشم!

خیلی باحال نوشتی .چشم مو به مو دستوراتتونو اجرا میکنم . پس نظر شما ها این بود که من باقالیم دیگه .
اتفاقا زدی تو خال چون خیلی باقالی پلو دوست داره ولی خب دیگه ما اونقدا هم جان دوست نیستیم .

زهرا شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:56 ب.ظ http://sookootez.blogsky.com

شرمنده شاید هم ما بودیم!
اینجوری ام اشک نریز جگرم کباب شد!
کاریش نمی شه کرد ...ایشالله این اخبار ورزشی نابود شه! مگه نه؟؟
همه بانوان: بله!

خب پس فقط این همساده مابلت نیست مردم ازاری کنه .ماشالا دست زیاده تو کار .خدا خیرتون بده یه کم یواشتر فقط

سارا شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:10 ب.ظ http://84parya.blogsky.com/

سلام
سر زدیم لذت هم بردیم از این مدل روزانه نویسیتان
اگر با قالی رای آورد خبرم کنید بدانم من هم چه هستم

سلام
من موندم و اینهمه هموطن باهوشششش!!! چرا هیچکس به راهنمایی من توجه نمیکنه (گریه )

بید مجنون یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:32 ق.ظ http://from2008.blogsky.com

گویا مثله همیشه فقط ادعا داریم و دیر رسیده ایم
معذرت هم نمیخواهیم چون یکی دیگر از عیوبمان همین است
در ضمن شما احتمالا (به قول یکی از دوستام که وقتی میرفتیم کنکور میگفت وقتی جواب سوالی رو نمیدونی یادت باشه که <اغلب سه >درسته ) گزینه سوم تشریف دارید ( راستی خیلی هم بهت میاد ها قبول داری یا نه ؟ )
خانه تکانی را هم بیخیال شوید چند روز بعد بچه های اقوام به یقین خدمتی به خانه تان خواهند نمود که تا عمر دارید فراموش نفرمایید پس لااقل کمتر زحمت بکشید تا کمتر حرص بخورید
راستی این آقایتان هم عجب مرد بزرگی است دارد کم کم از کمالاتشان خوشمان می آید میشود ما را با ایشان آشنا بفرمایید ؟
یک چیز دیگر هم اینکه زن با لباس سفید می آید خانه شوهر و با کفن سفید هم بیرون میرود چه معنی دارد که بگوید من میرم خونه مادر و پدرم


از شوخی گذشته تو هیچ کودوم از گزینه ها نیستی بارها گفتم و بازم میگم تو گلی فقط گل نه چیز دیگه
هیچ کودوم از حرفای بالارم جدی نگیر شوخی بودن
موفق باشی

خدا پدرتو بیامرزه مااقواممون کجا بود که بچه داشته باشن . اصلا انگیزه نداریم برای خونه تکونی مون.در ضمن لطف دارین .

سحربانو یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:42 ق.ظ http://samo86.blogsky.com

سلام عزیزم
می گما به این آقای همسر بگو کمتر اذیتت کنه ، یه بلیط و سفر به شمال.
به این همسایتونم بگو بسه دیگه بابا ، شمیم می خواد استراحت کنه.

ok

مهدی یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:26 ق.ظ http://pouch.blogsky.com

چرا نامرئی نوشتی .روت نمیشد بگی نظر تو هم اینکه من باقالی ام

مرتضی یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:18 ب.ظ http://gvan.blogsky.com

سلام شمیم دوست جدیدم خیلی خوش آمدید فعلا

سلام .شما هم خوش اومدین.

علی یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:52 ب.ظ http://ghost-town.blogsky.com

آهان دیشو.
هی شمیم جان اگه بدونید،من یکی از بزرگترین سوتی های عمرمو سر همین واژه"شونیشت"دادم .
بعد یه نیمچه سوتی دیگم سر"مازرونی شو "دادم.
من نمیدونم چرا این شو انقدر باعث دادن سوتی در من میشه.
در آخر منظورتون از وطن فروشی من چی بود؟

.. که اون جوری از دخترای شمال حرف زدی که از دیشب تا حالا امار ازدواج پسرهای غیر شمالی با دخترای شمالی به شدت افت کرده .از کجا میدونم ؟هه فکر کردی از شمال دورم از هیچی خبر ندارم .

یگانه یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 05:08 ب.ظ http://batouam.persianblog.ir

آخی!
مدل زندگی خودت را داری ها! اما باور کن از خیلی مدل ها بهتر است!!!
خونه تکونی؟ مگه چه خبر شده؟! اتفاقی افتاده؟!

نه اتفاقی که نیفتاده فقط تو شهر ما چند وقت دیگه عید میشه

تازه وارد یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 07:33 ب.ظ http://tazevared.blogsky.com

سلام . عجب قالب قشنگی !!

خوشحالم که اینجا رو دیدم . یکی برای اینکه ببینم قلم نازکترو خیلی نمی‌پسندم :) یه خورده سخته خوندنش از نظر من البته .

مطلبتم جالب بود . من بیشتر به شلغم رأی می‌دم :))

پروانه هم ابتکار زیباییه . کاش توش هم یه چیزی بنویسی !

سلام
ممنون از حضورتون و از چشماتون که در بدو ورود ما رو به شکل شلغم دید .

گیلاس دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:08 ب.ظ http://monzo.blogsky.com

ما به خاطر شما امسال دستور فرمودیم خونمون خونه تکونی نشه!!!
فقط به خاطر تو عزیزم!!!قربونت
به این آقای همسرتون هم بگو بیخیال بشه!!

قربانت ای گیلاس فداکار.

هدا دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:13 ب.ظ http://dokhtarebarfi.blogsky.com

سهلاممم ... خوفی؟

چطولی؟!!‌..

....
:)

قربونتتت برمممم ...

مرسی که سر زدی .. خیییییییییلی گلی .. بیا اونطرفها .. باشه؟ منتظرتممم هااااا



روزات برفی

تازه وارد دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:03 ب.ظ http://tazevared.blogsky.com

آخه مگه گزینه مؤدبانه تری هم گذاشته بودی که من اونو انتخاب کنم ؟ تازه گشتم تو اینا اونی رو که از همه مؤقرتر ومهربونتر بود برات کنار گذاشتم D:
راستی برای چارشنبه سوری جایی قول ندیا !!

tanks alot

مهدی سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:24 ق.ظ http://pouch.blogsky.com

سلام
من نامرئی ننوشتم اینم از شاهکارهای بلاگ اسکای هستش
در ضمن نوشته بودم
"" گله مندم که دیگه به پوچ سر نمیزنی
2-آخرین پستمو نوشتم


پسرک غمگین جمعه 17 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:25 ق.ظ http://stonehearts.blogsky.com

زندگی من لحظه ایست

همچون مستی
پر از شادی. پر از غم. پر از التهاب و پر از آرامش...

و بی گمان پر از لغزش
و می ترسم تنهاییم کیفر لغزشهایم باشد...
زیرا در این صورت تا ابد تنها خواهم بود...

و در چاهی به نام من اسیر...

سلام
خوبی؟

پسرک منتظرته...
نمی خوای یه سری بهش بزنی شنیم خانم گل؟

می خواد نظرتو بدونه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد