بالاخره تعطیلات نوروزی به پایان رسید و ما هم سر خونه و زندگی خودمون برگشتیم و دوباره تا چند ماه دیگه فرصت داریم بشینیم همش وبلاگ بخونیم ...
عین این شمال ندیده ها تا سوار ماشین میشدیم می رفتم کنار پنجره جا می گرفتم و خودمو می چسبوندم به شیشه هی زل می زدم به این دشت و صحرا . معرکه ای شده بود .ترکیب رنک سبز مزارع گندم در کنار دشتهای زرد رنگ کلزا ! فقط حیف بارون نیومد دلم براش تنگ شده بود .
آخی! این فک و فامیل منو میدیدن هی بال بال می زدن , منو میدیدن ذوق می کردن , دعوتم میکردن , نگران بودن نکنه برگردم منو نبینن ... !!
داداش کوچیکمونم واسه عیدی یه رم موبایل نمیدونم چند مگ بهمون هدیه داد میگه : توش هزار تا آهنگ ریخته تا خود شیراز اینقده گوش کن تا خفه شی
روزهای آخر یه کم حالم بد شده بود دیگه همش تو رختخواب بودم . بالاخره رفتیم دکتر سه چهار جور دارو داد همش هم آمپول ! منم برای اولین بار خودمو سپردم به تزریقاتی خواهر جان که سال آخر پرستاری هستن. این آبجی مون هم که هر چی عقده از بچگی از ما داشته با این آمپولا خودشو تخلیه کرد . میگم :من پنی سیلین میزدم اینقده درد نداشت .چه وضع آمپول زدن ؟ میگه : تقصیر من که نیست پوستت یه کم کلفت آبجی !! حالا ما گفتیم آمپول زدیم دیگه حالمون بد نمیشه تو راه . نیم ساعت از حرکتمون نگذشته چشمتون روز بد نبینه یه جسد مونده بود رو دست شوهرمون !!
اولش قرار بود روز یازدهم حرکت کنیم ساعت 9 صبح ولی نشد . ساعت 12 ظهر برادر شوهرمون تازه یه چشموشونو باز میکنن میگن :اه چی شد نرفتین که . گفتیم قرار شد فردا بریم . میگه : اه چه خوب پس من با خیال راحت بخوابم !!اخه نه که طفلی از ساعت 6 صبح آب و قران به دست منتظر بود مارو بدرقه کنه محض همون !!
شما هم تونستین چند ماهی خودتونو از فک وفامیل قایم کنین . بعدش اینقده تحویلتون می گیرن حال می کنین .
سلام خواهر گلم



بالاخره اومدی شمیم جونم
رسیدن به خیر
همینه دیگه وقتی سلامتو خیلی بلند علیک میدن تو هم تلپ میشی اونجا و دیگه انگار نه انگار که باید برگردی !! :)
خوش به حالت که هم تحویلت گرفتن و هم یه رم بهت دادن و همینکه همه ۱۵ روزتو بیخیال همه چی خوش بودی و راحت پیش خونواده بودی
مام اینجا فقط میومدیم و سرمون به طاق میخورد
به هر حال خوشحالم که اومدی
البته به اون غلظتم که گفتم نبود حالا .بالاخره همیشه هستن چند تایی که ضد حال بزنن . ولی در کل شکر .
سلام شمیم جونم!
منم تو تعطیلات تحویل گیری رو تجربه کردم...خیلی حال داد!
به به خانم شمیم ! خوش اومدین
بهتر شدی ؟ دریا بهتره یا جنگل ؟ میخوام یه داستان دیگه سر بندازم . پیشنهاد پذیرفته میشه ! تا یه هفته دیگه وقت داری .
هم دریا خوبه هم جنگل .بستگی به حس اون روز ادم داره .یه جاهایی هم تو شمال هست که فاصله دریا تا جنگل خیلی زیاد نیست .شاید اونجا بهتر باشه .
۱.هه هه فکر کردید.ما گم و گور نشدمونم کلی تحویل گرفته میشه.
۲.راستی من هنوز قضیه خودم و اون آیکونمو متوجه نشدم.
۳.آه اصلا حواسم نیست ،اصولا سال نوتون مبارک.
۴.میبینم که آب و هوای ولایت بهتون نساخته و حالتون بد شده.نگران نباشید پیش میاد(واسه وطن فروشا)
۲- اون شکل تصور من ا زبچه گیهات بود.احتما لا که نه یقینا بچه شری بودی .
۳- سال نوی شما هم مبارک اصولا !!
سلام شمیم جون
چه طوری؟ بهتری ایشالله؟
خوب دیگه می تونی تفریحات سالم رو شروع کنی.
خدا رو شکر خوبم .
سلام
رسیدن به خیر. حالا با روحیه بهتری به زندگیت میرسی. من همیشه همینطورم. راستش بیشتر قدر خونه و زندگیم رو میدونم.
سلاممم
هستی نیستی؟
کجایی؟
...........
بیا ببین چه خبره شمیم جونم !
منتظرتمم هاااااا
راستی خوش گذشت مامانی رو دیدی؟
آخییییییی
من تا یه ماه دیگه دوباره میرم پیش مامانی گلممممم انشالله ..
روزات برفی
سلام..
ادرس ابجی باران..غریبانه دل..یکم تغییر کرده..تو وبش هست..خواستم خبر بدم...
سلام شمیم جون
خواهر گلم به داداش کوچولوت سر نمیزنی ببینی در چه حالیه ؟
سلام شمیم خانم گل...
خوبی؟
دیگه به داداشی سر نمی زنی؟؟
من وبلاگم رو به روز کردم..
حتما بیا.
منتظر آبجی گلم هستما...
بای آبجی بهتر از گلم..
بابت مرضی متاسفم!
ولی آمپوله حالی بهت داده!!!
خوش به حال همسرت که همچین زن سالمی رو حمل و نقل میکرده!!!
بوووووس
امیدوارم از این به بعدش برات بهتر باشه
قربونت
سلام
خوبی
امیدوارم که سال خوبی داشته باشی
بروز کردم
منتظرم
نیستی نیستی نیستی نیستی !
سلام شمیم جون
خوبی؟
رم جدیدتون مبارک ها باشه عزیزم.